☂ בפֿـترے اَز جـنـس بآرآטּ☂

بزن باران شایدتوخاموشم کنی

صفحه قبل 1 صفحه بعد

هوا گرفته بود
باران میبارید
کودکی آهسته گفت
خدایا گریه نکن درست میشه
افسوس که آرزو هایم بربال های یاد تو سوار است که هر لحظه به یادمی .

دوری تعبیریست که فاصله ها از ما دارند اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان

نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت 21:37 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

ابر باران عشق سر نوشت چنین نوشت
باران این روزها را دوست دارم
گویی در میان صدای قطره هایش
کسی بر من مژده بخشایش می دهد
شاید هم خیالاتی شده ام
و این فقط اشک حسرت فرشتگان است
که در ماتم انسان نشدنم فرو می ریزند
از مهربانی خدای مهربانم
به دور است نبخشاید
پس ببار باران بخشایش

بر سر تمامی بخشودگان این ماه...

نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت 21:34 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد


بارانــ نشانهـ ی انـ ـدوه نیستــ
نشانهـ غمــ ابـ ـرها نیستــ
بارانــ بهانهـ ابرها برایــ دعوتــ بهـ
دوستـ ــي استــ
دعوتــ بهـ پـ ـرواز
دعوتــ بهـ آسـ ـ ـ ـ ــمانـــ
دعوتــ بهـ جایی کهـ تو آنجا نیاز بهـچتــ ـر نخواهیــ داشتـــ...

نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت 21:23 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

قسم به نغمه ی باران بمان بهانه ی من



بدون تو تابش افتاب کمرنگ است



به هر کجا که روی هر زمان و هر لحظه



دلم همیشه برای نگاه تو تنگ است

نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت 20:58 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

تنگــــــــــ هر غروبــــــــــ بارانـــــی

دل مــــن

خســــــــته از کوچه های دلتنگــــــــــی

خیس ِ یاد تــــــــــو

به خانــــــــه بر می گردد

به خانــــــــه

پیش عطر تــــــــــــو

و انتظـــــــــــــار من . . . !

نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت 20:51 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

 

باران کــــه میبــــارد....دلـم بــرایت تنــگ تــرمی شــود..

راه می افــتم...بدون چـتـر...من بــغض می کنــم....آسمـــان گــریه...

نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:12 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

 

باران بهانه ای بود که زیر چترت تا انتهای کوچه بیایم

کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می آمد....

manotopic%20(11) عکس های عاشقانه love

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:29 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

باز ای باران ببار

بر تمام لحظه های بی بهار

بر تمام لحظه های خشک خشک

بر تمام لحظه های بی قرار

باز ای باران ببار

بر تمام پیکرم موی سرم

بر تمام شعر های دفترم

بر تمام واژه های انتظار

باز ای باران ببار

بر تمام صفحه های زندگیم

بر طلوع اولین دلدادگیم

بر تمام خاطرات تلخ و تار

باز ای باران ببار

غصه های صبح فردا را بشوی

تشنگی ها خستگی ها را بشوی

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:26 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

جرمم این بود که هی تکیه به باران دادم

بی سبب نیست که از چشم خودم افتادم

دو سه خورشید به دوش همه تان پنجره بود

در نگاه همه تان چند دهن حنجره بود

خودم از پنجره دیدم که مرا می بردند

خوره ها چنگ زنان ، روح مرا می خوردند

درد ، خوُراک دلم بود ؛ نمی دانستم

آسمان ، چاک دلم بود ؛ نمی دانستم

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:23 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند

بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند


قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند

بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را

شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند


مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران كه می بارد شما را تر كند

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:19 ازدلــ ☂ دختر بارانی☂ | |


Power By: LoxBlog.Com